نوشته های مشابه
بازاریابی عصبی به دلیل کارکرد خوبی که در یک دهه اخیر داشته است. بسیار مورد استقبال قرار گرفته است. بطوری که امروزه در هر کسب و کاری نیاز به استفاده از بازاریابی عصبی دیده میشود. اما تعریف و کاربرد بازاریابی عصبی ممکن است کمی سخت و پیچیده به نظر بیاید. به همین دلیل نمونه هایی از کاربرد این نوع بازاریابی همراه با تعریف آن در فروش میتواند مفید باشد.این که بدانید از کجا باید شروع کنید. در چه مواقعی در کسب و کارتان از بازاریابی عصبی استفاده کنید. همه اینها سوالاتی است که ممکن است به ذهن شما رسیده باشد.
استفاده از رنگ و صدا در بازاریابی عصبی
ترکیبی از رنگ و صدا با تاثیر بر روی نورون های مغز به شدت روی خرید تاثیر می گذارد. به عنوان مثال صدای بالا باعث تمایل برای خرید کالای با رنگ های سفید و نورانی و بالعکس صدای ملایم تمایل به خرید کالاهایی با رنگ تیره را افزایش میدهد. بطور کلی صدا و رنگ تاثیر شگرفی بر روی ذهن انسان دارد.
ردیابی چشمی یا همان چیزی که چشم شما به دنبال آن است، قابل اندازه گیری است. از طریق این مقیاس میتوانید سلیقه مشتری را شناخته و از این طریق تصمیم های او را پیش بینی کنید. کافیست به ثابت کردن نگاه مشتری روی یک موضوع یا تصویر در وبسایتتان تمرکز کنید. برای تحلیل بیشتر این موضوع اینجا را کلیک کنید.
کمبود کالا در مقابل خاص بودن
بسیاری از افراد هستند که دوست دارند در نظر دیگران و در جامعه خاص باشند. بدین ترتیب میزان کالا و موجودی آن برای آنها مهم است . این دسته از افراد به نسخه جدید و به روز کالا نیاز دارند. در نتیجه حملههایی نظیر نسخه جدید را از دست ندهید یا با ما خاص باشید را در تبلیغاتتان استفاده کنید. همین قضیه برای دسته دیگری از افراد که تک بودن برایشان تفاوتی ندارد دقیقا برعکس است. آنها به منافع حاصل از خرید بیشتر از منحصر بفرد بودن آن کالا اهمیت میدهند.
پاداش دهی کوتاه مدت و بلندمدت
به عنوان نمونه زمانی که مشتری بصورت آنلاین از شما خرید میکند و از تخفیف ویژه برای خرید بعدی برخوردار میشود و یا زمانی که بعد از خرید کالای خاص با کلمه “تبریک” مواجه میشود برای خرید بیشتر نحریک خواهد شد. این خود میتواند بصورت بلند مدت بعنوان یک استراتژی خوب برای فروش بیشتر استفاده شود. ترکیب پاداش های کوتاه مدت و بلند مدت میتواند در ایجاد حس تعهد در مشتری موثر باشد و مشتری را پایبند به خرید کند.
تزریق احساس به صنعت
به عنوان مدیر یک کسب و کار بهتر است به جای تبلیغات با هزینه بالا برای جدب مشتری، بیایید احساس را به تمام مراحل تولید و خدمات وارد کنید. به این معنی که در تمام مراحل تهیه و تولید یک کالا و یا ارئه یک خدمت، این سوال را از خود بپرسید.که آیا این محصول جوابگوی نیاز مشتری خواهد بود؟ کارایی لازم را خواهد داشت؟ برای هر مخاطب یک کلید در ذهن او وجود دارد که با فشردن آن کلید بتوان خرید را به او القا کرد. نور.ومارکتینگ به دنبال همان کلید است.
زمانی که از بازاریابی عصبی یا نورومارکتینگ صحبت میکنیم در واقع به پیوند بین علم روانشناسی و عصب شناسی با کسب و کار فکر میکنیم. امروزه با توانایی هایی که در زمینه شناخت توانایی های مغز کسب کرده ایم میتوانیم ریشه و دلیل انجام بسیاری ار تفکرات را بدست آوریم. چیزی که همیشه بشر خواسته به آن دست یابد.اینکه دیگران در مورد یک موضوع چگونه فکر میکنند. با استفاده از این موضوع بازاریابان میتوانند تبلیغات موثرتری داشته باشند. و کمپین های تبلیغاتی موثرتری برپا کنند. رسیدن به لایه درونی احساس یک فرد نسبت به یک محصول چیزی است که به راحتی نمیتوان به آن دست یافت.
